بسم انسان.بسم قلبی که آفریده شد تا عشق بورزد، نه تا زخمی بزند.
خشونت، سایهای است که از آغاز تاریخ تا امروز، بر چهرهی انسان مانده است.
از زمانی که نخستین انسان، برادر خود را در دشتهای خاموش زمین کشت، تا امروز که جنگ، فقر و نفرت در چهرهی تمدن پنهان شدهاند.
۲ اکتبر، سالروز تولد مهاتما گاندی است؛ مردی که با دستان خالی و قلبی سرشار از ایمان، در برابر امپراتوریای ایستاد که با زور و اسلحه حکومت میکرد.
او جهان را به این حقیقت ساده آگاه کرد که قدرت واقعی، در مهربانی است؛ نه در خشونت.
اما بپرسیم:
آیا ما از گاندی چیزی آموختهایم؟
آیا امروز، جهان آرامتر، انسانیتر، و عادلانهتر شده است؟نگاه کنید —
جنگ هنوز ادامه دارد،
فقر هنوز نفس میگیرد،
زنان هنوز سرکوب میشوند،
کودکان هنوز آوارهاند،
و هنوز، عدالت در بسیاری از جاها، نه با عشق، بلکه با اعدام معنا میشود.
ما هنوز در جهانی زندگی میکنیم که در آن، مرگ میتواند «قانونی» باشد و خشونت میتواند «عادی» جلوه کند.
اما خشونت، هیچگاه عادی نیست.
خشونت، شکست انسان است؛ شکست عقل، وجدان و انسانیت.
خشونت فقط در میدان جنگ نیست.
خشونت در چهرههای خاموشی است که هر روز از کنارشان میگذریم.
در چشمان پناهجویی که سه سال است منتظر جواب پروندهاش مانده.
در مادری که میان مرزها کودکش را در آغوش گرفته و نمیداند فردا کجاست.
در کارگری که ماههاست دستمزدش پرداخت نشده،
در زنی که صدایش را کسی نمیشنود،
در کودکی که به خاطر رنگ پوست یا لهجهاش در مدرسه مسخره میشود.
خشونت، گاهی مشت است؛
گاهی بیتفاوتی است.
گاهی فریاد است؛
گاهی سکوت.
وقتی انسانها یاد میگیرند رنج دیگران را نبینند،
وقتی رسانهها از درد انسانها عبور میکنند چون «خبر داغتری» پیدا شده،
وقتی سیاستمداران به جای درمان ریشههای خشونت، فقط با ظواهرش مبارزه میکنند،
آنوقت خشونت در تار و پود زندگی روزمره مینشیند.
دوستان،
در قرن بیستویکم، ما هنوز در جهانی زندگی میکنیم که به جای مدرسه، زندان میسازد؛
به جای آموزش، اسلحه میفروشد؛
به جای گفتوگو، دیوار میکشد؛
و به جای بازپروری، اعدام میکند.
اعدام — آن شکل رسمی و دولتی خشونت — شاید آرامش موقتی به جامعه بدهد،
اما حقیقت این است که هیچ جامعهای با کشتن انسانها به امنیت نمیرسد.
خشونت، خشونت میزاید.
تنها آموزش، عدالت و عشق میتواند زخمی را درمان کند که با زور و مرگ، فقط عمیقتر میشود.
بیایید صادق باشیم:
ما در جهانی زندگی میکنیم که گاه قربانی را مقصر میداند، و ظالم را «قانون».
در جهانی که مهاجر را تهدید میبیند، نه انسانی در جستجوی پناه.
در جهانی که ثروتمندان از خشونت ساختاری سود میبرند و فقرا تاوانش را میدهند.
خشونت، شکلهای بیشماری دارد.در خانه، وقتی عشق جایش را به تحقیر میدهد.
در مدرسه، وقتی تفاوتها مسخره میشوند.
در سیاست، وقتی انسانها عدد و آمار میشوند.در زندانها، وقتی امید از میان میرود.در جهان، وقتی صدای جنگ از صدای صلح بلندتر است.
اما با همهی اینها، من باور دارم که هنوز میتوان ایستاد.
چرا که در هر نقطه از این زمین، کسانی هستند که هنوز نه میکشند، نه میسوزانند، بلکه میسازند.
کسانی که در دل تاریکی، شمعی روشن میکنند —
آموزگاری که در روستایی دورافتاده درس عشق میدهد،
پزشکی که بیمزد به پناهندگان خدمت میکند،
هنرمندی که حقیقت را به زبان تصویر فریاد میزند،
و انسانی که به جای انتقام، بخشش را انتخاب میکند.
اینها پیامآوران صلحاند.آنها ثابت کردهاند که مهربانی، سادگی نیست؛ شجاعت است.
شجاعترین انسانها کسانیاند که در برابر خشونت، دستهایشان را برای آشتی دراز میکنند.
دوستان،
اگر میخواهیم جهانی بدون خشونت بسازیم،
باید از خودمان آغاز کنیم.
از درونِ خانههایمان، از حرفهایمان، از نگاههایمان.
خشونت، با سلاح پایان نمییابد؛
با آگاهی پایان مییابد.
با آموزش، با گفتوگو، با عدالت اجتماعی، با احترام به کرامت انسانی.
جهان بدون خشونت یعنی جهانی که در آن،
کسی به خاطر باورش سرکوب نمیشود،
کسی به خاطر ملیتش تحقیر نمیشود،
کسی به خاطر فقر، از زندگی بازنمیماند،
و هیچ دولتی، هیچ قانونی، حق گرفتن جان را برای خود قائل نمیشود.
بیایید به یاد بیاوریم که ما فرزندان یک زمینیم، نه دشمنان یکدیگر.
دینها، زبانها، رنگها و ملتها، فقط لباسهای گوناگون انسانیتاند؛در زیر این لباسها، همه یکسان میتپیم —
با قلبهایی که در آرزوی صلح و عشق زاده شدهاند.
در پایان،
میخواهم بگویم که روز جهانی بدون خشونت، فقط یک روز در تقویم نیست.
یک یادآوری است؛
یادآوری اینکه هر روز، در هر تصمیم کوچک،
میتوانیم خشونت را بازتولید کنیم — یا پایان دهیم.
هر بار که قضاوت نمیکنیم،
هر بار که سکوت نمیکنیم،
هر بار که دست کسی را میگیریم به جای آنکه بر او فریاد بزنیم،
جهان را اندکی مهربانتر کردهایم.
گاندی گفت:
«تو باید همان تغییری باشی که میخواهی در جهان ببینی.»
بیایید آن تغییر باشیم.
بیایید جهانی بسازیم که در آن، عشق جای نفرت را بگیرد،
و انسان بودن، دوباره ارزشمند شود.
روز جهانی بدون خشونت، یادآور این است که صلح، رؤیا نیست —
انتخاب است.
و هر یک از ما، توان آن را داریم که انتخاب کنیم:
میخواهیم بخشی از چرخهی خشونت باشیم،
یا آغازگر زنجیرهی صلح.
من باور دارم که هنوز میتوان انتخاب کرد.
باور دارم که هنوز میشود از خاکستر نفرت، گل مهربانی رویاند.
باور دارم که هنوز میشود انسان بود.