ماهنامه خط صلح – شاید در نگاه نخست به این عنوان، چنین تصور گردد که همهی انسانها حق دارند دربارهی بدن خویش تصمیم بگیرند. جای بحث و تحلیل در این حوزه کجاست؟ چرا چنین بحث و یا تردیدی دربارهی حق شخصی بر وجود یا تمامیت وجودی انسانها مطرح میگردد؟ به هر میزان که در توجه اولیه این موضوع بداهه فرض میگردد، اما در ادامه خواهیم دید موضوعی بدین سهل و سادگی محل مباحث گوناگون حقوقی-اجتماعی قرار گرفته است؛ چون تجاوز به تمامیت وجودی انسانها در ساحتهای مختلف حقوقی، اجتماعی، فرهنگی، روانی و اقتصادی دیده میشوند.
از مفهوم امروزی این حق چنین استنباط میگردد که، همهی انسانها حق دارند تا دربارهی سلامت شخصی، تمامیت جسمانی، روابط جنسی و فرزند آوری با آزادی تصمیم بگیریم. هیچگونه ترس، نگرانی، خشونت و تبعیض نباید نسبت به انسانها در این موقعیت برای ایجاد محدودیت در حق تسلط بر بدن خود اعمال گردد.
در دیدگاه سنتی تحت تاثیر آمیزههای مذهبی، فرهنگی و سیاستهای برتری طلبانه، نژادپرستانه یا تبعیض آمیز همواره گستره تعریف امروزی دربارهی این حق را بر نمیتابد. از زمانیکه کسب آزادیهای فردی و اجتماعی از عرصهی نظری وارد سیاستهای دولتها و قوانین ملی و بین المللی حقوق بشر شده است، به تدریج مفهوم تسلط و مالکیت بر بدن نیز وارد ادبیات حقوقی گردید.
مصادیق متعددی از اعمال تبعیض علیه انسانها، به ویژه زنان، میتوان برشمرد که منجر به عدم تسلط آنها بر بدنشان میشود؛ نمونهی روشن آن را میتوان بردگی، کار اجباری، قاچاق انسان و اندام انسانی، ازدواج در کودکی، ازدواج اجباری، همچنین مهمتر دانستن نقش مادری از ماهیت وجودی زن تا عقیم سازی اجباری و اعمال مجازات برای سقط جنین را برشمرد.
برای رهایی از تعریفهای نادرست از حق بر بدن و رهایی از هریک از مصادیق مورد اشارهی بالا که منجر به عدم کنترل انسانها بر بدنشان میشود، مبارزات زیادی صورت گرفته و میگیرد. با لغو برده داری، اوج گیری مبارزات برابری طلبانه، تلاش برای الغاء جوامع طبقاتی، مبارزات زنان برای کسب حق برابر و توسعه گفتمان عدالت جنسیتی همه و همه به رفع انسداد از درک انسان از مفهوم حق بر بدن و بدیهی دانستن حق تسلط انسان بر سرنوشت خودش منجر شد. در برداشت سنتی از حق امکان فرض تسلط مطلق انسان بر تمامیت جسمانی خودش به سبب اینکه بدن انسان، مال محسوب نمیگردد؛ ممکن نبود. اما از آنجایی که حق مالکیت بر بدن از حق مالکیت بر اشیاء در مفهوم عام خود متفاوت است، رابطهی انسان با بدن خود شباهتی با رابطهی انسان با اموالش ندارد؛ در نتیجه ضرورتی ندارد به دنبال یک مال عینی باشیم تا ارتباط مالکیت بین تن انسان با خود انسان تعریف پذیر شود. بدین سبب به سادگی میتوان گفت انسان بدون بدنش تعریف نمیشود و بدن انسان و تصمیمات انسان دربارهی آن از یکدیگر تفکیک ناپذیرند؛ حق آزادی فردی نیز بدون تسلط انسان بر بدنش قابل درک نیست. در نتیجه حق مالکیت بر بدن در زمرهی حق بر آزادی و امنیت شخصی تعبیر میشود (مادهی سوم اعلامیهی جهانی حقوق بشر).
با پذیرش این اصل بلامنازع که انسان از حق آزادی و امنیت شخصی برخودار است، این حق او را قادر میسازد تا از یک طرف از بردگی، تبعیضات ناروا، شکنجه و مجازاتهای غیر انسانی مصون بماند و از طرفی دیگر به او این امکان را خواهد داد تا بر سرنوشت خود تسلط کامل داشته باشد. بدون استیلای شخص بر تمامیت جسمانی و روانی خود حق بر آزادی و امنیت شخصی او تامین نخواهد گشت.
مصادیق متعددی از حق مالکیت یا حق استیلای فردی بر تمامیت جسمانی خود را میتوان در زندگی اشخاص به دست داد. از جمله این موارد میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
حق اتخاذ تصمیم دربارهی بدن و سلامتی خود.
حق داشتن کنترل بر زندگی جنسی خود؛ بدون ترس و نگرانی از مجرم واقع شدن.
حق بر انتخاب همسر یا شریک جنسی؛ تمایل یا عدم تمایل به داشتن فرزند.
حق بهرهمندی از بهداشت؛ امنیت و آموزشهای لازم برای تضمین این حق.
حق بر انتخاب داشتن یا نداشتن فرزند.
و بالاخره حق برخورداری از امکان سقط جنین و در محیطی بهداشتی بدون ترس و نگرانی.


No comments:
Post a Comment