Subscribe to:
Post Comments (Atom)
دلنوشتهای برای اعدامشدهها
شب، هنوز تموم نشده بود… طنابها آویزون بودن و باد، بوی ترس میآورد. نه از قاتل، نه از جنایت، بلکه از حکمی که عادت شده. در این سرزمین، مرگ ...
-
دلنوشته برای امید امید… اسمِ تو خودش یه تناقضه؛ در سرزمینی که «امید» را میکُشند، تو با همان نام، رفتی تا شاید بمانی. گفتی نه به...
-
«باید خون گریست بر جامعه اسلامی که حتی احتمال [رهبر شدن] کسی مثل بنده در آن مطرح بشود»، این حرف را علی خامنهای 31 سال پیش گفت؛ زمانی ...
-
شب، هنوز تموم نشده بود… طنابها آویزون بودن و باد، بوی ترس میآورد. نه از قاتل، نه از جنایت، بلکه از حکمی که عادت شده. در این سرزمین، مرگ ...
No comments:
Post a Comment