Friday, April 26, 2024

گذر از سنت به مدرنیته بسترساز خشونت علیه زنان

 پروین ذبیحی، فعال حوزه زنان درباره زمینه‌های خشونت علیه زنان می‌گوید: «خشونت علیه زنان پدیده‌ای جهان شمول بوده و در طول تاریخ وجود داشته است. به نظر من از زمانی که مالکیت خصوصی پدید آمد و طبقات اجتماعی به دو دسته حاکم و محکوم یا فرادست و فرودست تقسیم شدند تا امروز خشونت به صورت گسترده وجود دارد. خشونت‌های بر اساس جنسیت هم برآیندی از این پدیده تاریخی است. این خشونت مختص ایران هم نیست و در جهان وجود دارد. گرچه که در کشور‌های توسعه یافته نیز زنان با تضییع حق مواجه می‌شوند، اما گسترده‌گی آن کمتر از کشور‌های آسیایی و خاورمیانه است.»

«در کل خشونت علیه زنان را نمی‌توان یک پدیده تک‌محصولی ناشی از نگاه مردسالارانه در جامعه دانست و سایر مسائل را مدنظر قرار نداد. خشونت علیه زنان دارای ابعاد مختلف اقتصادی، سیاسی، قانونی و … است. در ایران زنان مورد اشکال مختلف خشونت‌های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، قانونی و جنسیتی قرار می‌گیرند. نداشتن حق انتخاب در ازدواج در جوامع بسته‌تر و محدودیت‌هایی که در جوامع برای زنان وجود دارد همگی از جمله خشونت‌هایی هستند که نسبت به زنان اعمال می‌شود. در این بین تجاوز و آزار جنسی یکی از بدترین اشکال خشونت نسبت به زنان است.»

«خشونت علیه زنان علل مختلفی دارد، فقر اقتصادی، فقر فرهنگی، نگاه مالکیت‌محور نسبت به زنان، گذر از سنت به مدرنیته، آداب و رسوم کهن و قومی و قبیله‌ای. به عنوان مثال اگر خشونت ناشی از فقر اقتصادی را در نظر بگیریم می‌توانیم به مردانی اشاره کنیم که در شرایط اقتصادی ناگوار فعلی از یک سو بیکار شده است و از سوی دیگر گرانی و تورم کمرش را خم کرده است خشم و عصبانیت خود را با اعمال خشونت نسبت به همسر و فرزندانش تخلیه می‌کند، در حالیکه باید مطالبات خود را از صاحب کارش پیگیری می‌کرد؛ لذا فقر یکی از مهم‌ترین عواملی است که باعث می‌شود مردان که معمولا نان‌آور خانواده هم هستند در اثر فشار زیاد دست به خشونت بزنند. به لحاظ فرهنگی هم جامعه ما یکدست نیست، برخی شهر‌ها مدرن شده‌اند، اما برخی شهر‌ها همچنان سنتی مانده و به کندی به سمت مدرنیته می‌روند. همین گذر از مرحله سنت به مدرنیته تبعات و بحران‌هایی به دنبال دارد.»

«وقتی در یکی از شهرهای کردستان کار سدسازی آغاز شد باعث شد بسیاری از روستا‌ها زیر آب برود. به خسارت‌دیدگان پول نقد پرداخت شد. این مردم روستایی با فرهنگ و ویژگی‌های خاص خودشان به شهر مراجعه کرده و زیستی دوگانه را آغاز کردند یعنی با فرهنگی روستایی وارد زندگی شهری شدند که این مساله باعث بروز بحران‌هایی شد. شاید جالب باشد بدانید اغلب قتل‌های ناموسی در حوزه شهر‌ها مربوط به شهر‌هایی است که مهاجرانی با این ویژگی‌ها داشته و هنوز نگاه ناموس و ملک دانستن زن را حفظ کرده‌اند.»

«در چنین شرایطی خانه که قرار بود امن‌ترین مکان برای خانواده باشد در موارد بسیاری تبدیل به مکانی ناامن یا با امنیت کم برای همسر و فرزندان شد. مثلا پدر به فرزند ۴ ماهه خود تجاوز می‌کند. پدری به دختر بچه‌ای که دوست فرزندش بوده تجاوز می‌کند. این موارد همگی خشونت‌هایی هستند که بر زنان یا دختربچه‌ها اعمال می‌شود.»

فقدان قوانین حامی زنان عاملی مهم در خشونت علیه زنان

«یکی از مهم‌ترین دلایل این نوع خشونت‌ها علیه زنان را می‌توان فقدان قوانین حمایتگرانه از زنان دانست. مثلا درخصوص قتل‌های ناموسی قاتل زنان خانواده می‌دانند که مجازات چندانی در انتظارشان نیست. پدر رومینا می‌دانست که در صورت قتل دخترش مجازات بسیار کمی در انتظار اوست. در خصوص خشونت تجاوز هم در بیشتر موارد متجاوزان خیالشان راحت است که قربانیان تجاوز به دلیل ترس از آبرو و انگ خوردن به این صورت که تو خودت هم مقصری و این رابطه را می‌خواستی، سکوت می‌کنند و لذا آن‌ها مورد پیگیری قرار نمی‌گیرند.»

«درباره جرم تجاوز از یک سو قربانیان آگاهی کافی ندارند که برای مراجعه به پزشک قانونی باید چه مواردی را رعایت کنند. مثلا قربانی تجاوز نمی‌داند که بعد از تجاوز نباید دوش بگیرد یا لباس‌های خود را عوض کند بلکه ضروری است سریعا به پزشکی قانونی مراجعه کند، از سوی دیگر نیز اثبات جرم تجاوز آنچنان سخت است که قربانی آن معمولا عطای پیگیری را به لقای آن می‌بخشد. همچنین با توجه به اینکه مجازات جرم تجاوز اعدام است همین مجازات سنگین هم از دلایلی است که قضات و حتی پزشکی قانونی نسبت به اثبات این جرم به شدت سختگیرانه عمل کنند و شرایطی ایجاد می‌شود که قربانی تجاوز فشار مضاعفی را برای اثبات جرم تحمل می‌کند موضوعی که باعث انصراف قربانی تجاوز می‌شود.»«برخی از زنان نیز به دلیل شرایط بد زندگی و رفتار‌های نادرست همسر به ستوه آمده و می‌خواهند به زندگی مشترک خود خاتمه دهند، اما در جامعه و قوانین هیچ حمایتی از این زنان نمی‌شود و در موارد بسیاری محکمه به این زنان می‌گوید که دلایلی که داری برای طلاق محکمه‌پسند نیست و اجازه خاتمه زندگی را نمی‌دهند. چنین زنانی نیز هر بار که ناچار به برقراری رابطه جنسی با همسر می‌شوند که به آن راضی نیستند در واقع در زندگی مشترک مورد تجاوز قرار می‌گیرند، اما متاسفانه قوانین ما این نوع تجاوز را منظور نکرده است. در واقع فقدان قوانین حمایتگرانه یا خلا قوانین یکی از عوامل اصلی باز ماندن دست مردان خشن است.»

«خشونت در جهان به شدت افزایش یافته است و معتقدم تا وقتی که نابرابری در اشکال مختلف زندگی انسان وجود دارد خشونت علیه زنان و کودکان هم تداوم می‌یابد، اما باید این واقعیت را در نظر بگیریم که زنان آگاه‌تر شده و حتی آنان که تحصیلات چندانی ندارند با توجه به مدرنیته و وجود رسانه‌های جمعی و جهانی به حقوق خود تا حدود زیادی آگاه شده‌اند و به‌ویژه از حق مالکیت و اختیار خود بر تن و جسم خود آگاهی زیادی کسب کرده‌اند. حقی که اتفاقا همین نگاه مالکیت نسبت به زنان سعی می‌کند از آن‌ها گرفته و زنان را کالایی تلقی کند که در دست مرد است.»

«حالا زنان به آگاهی رسیده‌اند که ملک و ناموس کسی نیستند، بلکه تنها مالک جسم و جانشان خودشان هستند، بنابراین حق دارند شیوه زندگی خود را انتخاب کرده و در صورت تجاوز، متجاوز را با صدای بلند به مراجع مربوطه معرفی کرده و سکوت را بشکنند. در واقع زنان به برابری کامل خود با مردان پی برده و حق خود را به انحاء مختلف مطالبه می‌کنند. مطالبه‌گری حقوق، اما در مواردی بلای جان زنان می‌شود، زیرا این حق برابر در مواردی نه مورد پذیرش قوانین است و نه در جامعه مردسالار مورد پذیرش قرار گرفته است.»

«با این حال وقتی زنان نسبت به حقوق خود به آگاهی رسیده و آن را مطالبه می‌کنند ممکن است جانشان را هم از دست بدهند. درباره گلاله شیخی زن جوانی که توسط همسرش به قتل رسید ماجرا به همین شکل بود. قاتل گفته بود من نمی‌خواستم او کار کند، اما گلاله جوابم را می‌داد و خواسته من را نمی‌پذیرفت. درباره تجاوز هم همین است و اگر زنی نام متجاوز را فاش کند ممکن است توسط جامعه البته در جوامع سنتی مورد نکوهش قرار گرفته یا حتی رفتار‌های انتقامجویانه نسبت به او صورت گیرد.»

«برای حذف خشونت علیه زنان ضروری است که ابتدا و در گام نخست زنان در عرصه‌های فرهنگی، سیاسی، ورزشی و حتی اقتصادی وارد شده و مرد‌های فرهیخته نیز از این ورود استقبال کنند. شرایط باید به گونه‌ای باشد که در عمل برای حضور زنان در عرصه‌های مختلف مانع‌تراشی نشود. همچنین برداشتن موانع برابری اقتصادی زن و مرد مثل حقوق و دستمزد مساوی، فعالیت‌های برابر، وام، تصدی پست‌های برابر بر اساس اصل شایسته سالاری برابری میان زن و مرد، تصدی مدیریت بنگاه‌های اقتصادی و … از دیگر راهکار‌های ایجاد برابری میان زن و مرد و حذف خشونت علیه زنان است.»

Tuesday, April 2, 2024

وکیل زندانی؛ “آمپولی به تو می زنیم تا راحت بخوابی”!

 سعید دهقان، وکیل دادگستری، از انتقال موکلش پیام درفشان به یکی از خانه‌های امن سپاه و شرح جزییات آزار و شکنجه جسمی او توسط ماموران امنیتی در دوران بازداشت، از جمله تزریق داروی نامعلوم، انتقال این وکیل زندانی به بیمارستان روان‌پزشکی امین‌آباد و آسیب جدی به مغز و اعصاب او خبر داده است.

این وکیل دادگستری گفته است که پس از تزریق آمپول نامعلوم به پیام درفشان توسط ماموران اطلاعات سپاه، او در خواب دچار رعشه می‌شود و بر اثر شدت گازگرفتگی دندان‌هایش نیمی از زبانش قطع می‌شود. پیام درفشان فقط یک فعال حقوق بشر عادی نبود، او دبیر کمیسیون حمایت از وکلای کانون وکلا بود که وظیفه‌اش حمایت از وکلایی است که با مشکلات قضایی و امنیتی مواجه می‌شوند.

به نظر می‌رسد، آسیب زدن عمدی به زبانِ پیام درفشان به عنوان یک وکیل حقوق بشری که زبان گویای بی‌پناهان بود، پیام معناداری است که حکومت قصد دارد به ملت بدهد”.

“آمپولی به تومی زنیم تا راحت بخوابی”!

ملت بزرگ‌ ایران. پیام درافشان،وکیل هم میهن کمترشناخته شده، نیزمی توانست “به راحتی”به سرنوشت بهنام محجوبی، شاهین ناصری، یاسرمنگوری و… ایران دوستانی که در بند رژیم‌ کشته شدند دچار شود!

آنچه بر پیام درافشان، وکیل هم میهن که مدتی دربند رژیم اسلامی بود، در ماه های اخیر در بند گذشت:

“وقتی پیام درفشان در اعتراض به چراغ‌های پرنور و صدای بلند هواکش، درِ سلول را زد تا قطع شود که بتواند دقایقی بخوابد، ۳ مامور به داخل سلول آمده و یک نفر از آنها شوکر جلو آورده و آن را به نشانه تهدید زد و عنوان کردند اگر یک مرتبه دیگر بر درِ سلول بزنی با تو برخورد دیگر خواهد شد!

در ادامه، دیگر بر درِ سلول نزد، اما همان ۳نفر آمدند و او را به بخشی از بند ۲ الف بردند که بهداری زندان نبود و با حالت تمسخر و رعب‌انگیز گفتند آمپولی به تو میزنیم تا راحت بخوابی! در مقابل اعتراض و ‌مقاومت پیام درفشان برابر آمپول، گفتند تشخیص با تو نیست و ما مسخره تو نیستیم و پس از تزریق آمپول به سلول منتقل شده که خوابش می‌برد اما دچار رعشه در خواب می‌شود و زبان بین دندان‌ها قرار گرفته و با شدتی گاز گرفته می‌شود که نیمی از آن قطع شده و در همان وضعیت مجددا دچار بیهوشی شده و خونریزی شدید موجب می‌شود خون در حلق‌اش بریزد و تمام لباسهایش خون‌آلود شود.

صبح روز بعد با آمبولانس به بیمارستان بقیه‌الله منتقل و ابتدا زبانش جراحی می‌شود و به علت رعشه و آشفتگی و اختلال در ادراک محیط، در بخش مغز و اعصاب بستری می‌شود. در تمام این مدت، به خانواده نگران و وکلا که در دادسرای اوین مستمر حاضر می‌شدند هیچ اطلاعی توسط بازپرس داده نمی‌شود. در حالیکه پزشکان مشغول تشخیص و درمان ضایعه به علت تزریق آمپول بودند، مامورین اطلاعات سپاه به بیمارستان مراجعه کردند و گفتند بازپرس با تبدیل قرار بازداشت به وثیقه موافقت کرده و باید به دادسرا برویم اما بیمارستان اجازه ترخیص نمی‌دهد مگر اینکه خودت کتبا مسئولیت را بر عهده بگیری. پیام درفشان رضایت خود را به ترخیص مکتوب می‌کند اما مامورین او را در عقب خودرویی آهنی فاقد هرگونه پنجره، آنهم در گرمای طاقت‌فرسای تیرماه به مدت طولانی قرار دادند که با خونابه مستمر همراه شده و دستمالی هم دیگر برای پاک کردن وجود نداشت! او پس از پیاده شدن متوجه شد که در حیاط دادگاه انقلاب آورده شده نه دادسرای اوین برای تبدیل قرار بازداشت! برای اینکه همکارانش او را با این وضعیت نبینند، با وجود بیماری شدید، از درب پشتی دادگاه بدون آسانسور، نزد قاضی مقیسه می‌برند؛ آنهم به بهانه رسیدگی به اعتراض به قرار بازداشت! پیام درفشان در حالی نزد قاضی مقیسه برده شده و برخورد هتاکانه و فریادهای توهین‌آمیز او را همزمان با نیشخند بازجوها تحمل کرده که به علت تورم شدید محل بخیه زبان و ریختن خونابه، از پاسخگویی و دفاع از خود ناتوان بوده و یک طرفه مورد حمله و توهین و فریادهای قاضی مقیسه قرار می‌گرفت! پس از این اقدام، بجای بازگرداندن به بیمارستان جهت درمان، او را با وجود بخیه تازه زبان و تورم شدید که موجب عدم امکان جویدن و خوردن غذا می‌شد و با وجود نیاز به مراقبت تخصصی برای اینکه مجددا دچار رعشه نشود، حتی به بهداری زندان هم نبردند و به بند عمومی زندان اوین منتقل کردند!

پس از دچار شدن پیام درفشان به رعشه، او را به جای بیمارستان تخصصی، با زدن پابند و دستبند به بیمارستان رازی امین‌آباد (مختص بیماران روانی) منتقل کردند! در آنجا به او شوک‌های الکتریکی می‌دهند که علاوه بر تشدید بیماری، به سیستم مغزی وی آسیب جدی وارد شده و دچار عدم هوشیاری می‌شود! وقتی خانواده و وکلا از طریق زندانیان سیاسی اوین، موفق به پیدا کردنش می‌شوند، علاوه بر مواجهه با وضعیت جسمانی وخیم او، متوجه می‌شوند که بخاطر اعتراضش به پابند و دستبندی که سبب زجر مستمر وی شده بود، به تشویق دو تن از بهیاران، مورد ضرب و شتم سربازان سازمان زندان‌ها قرار می‌گرفت!

با وجود عدم اعزام از طرف زندان و عدم حضور در دادگاه، او به صورت غیابی توسط قاضی افشاری محاکمه و به ۲/۵سال حبس و ۲سال محرومیت از وکالت محکوم‌ شد که با تایید در تجدیدنظر قطعی شد. با وجود بیماری شدید، با تبدیل قرار بازداشت او موافقت نکردند و مستمراً تا صدور حکم قطعی، محبوس بود! با تلاش خانواده (پرداخت پول به پزشک بیمارستان) و‌ جلب موافقت پزشک و راهنمایی مددکار مستقر در بیمارستان -که کمک کرد تا مکتوب کند بهبود یافته و خواهان بازگشت به زندان است- توانست از وضعیتی که قطعاً وی را دچار سرنوشت مرحوم بهنام محجوبی می‌کرد خلاص شود و به زندان اوین بازگشت در مدت اخیر در زندان، به علت مراقبت‌های انسانی زندانیان سیاسی بند ۴ اوین بهبود نسبی پیدا کرد.

سپس با تلاش خانواده و وکلا، پس از حکم قطعی، چند روز به مرخصی آمده که بنا به نظر پزشکی قانونی مبنی بر درخواست تعویق صدور حکم به علت نیاز به معالجات پزشکی تخصصی، به مرخصی استعلاجی آمده که تمدید شده و پس از سپری شدن یک‌سوم مجازات حبس، با آزادی مشروط اکنون بیرون از زندان، مشغول تکمیل روند درمانی خود است.

به نظر می‌رسد، آسیب زدن عمدی به زبانِ پیام درفشان به عنوان یک وکیل حقوق بشری که زبان گویای بی‌پناهان بود، پیام معناداری است که حکومت قصد دارد به ملت بدهد”.

جزئیات جدیدی از بازداشت و اعمال فشار بر پیام درفشان

خبرگزاری هرانا – سعید دهقان، وکیل و از همکاران پیام درفشان، وکیل دادگستری و فعال حقوق بشر با انتشار یادداشتی در صفحه شخصی خود جزییات بیشتری در خصوص بازداشت وی مطرح کرده است. آقای دهقان در این یادداشت از جزئیات نحوه بازداشت این وکیل دادگستری پرده برداشته و از انتقال پیام درفشان به یکی از خانه‌های امن، تزریق داروی نامشخص منجر به بروز رعشه، قطع شدن زبان، انتقال به بیمارستان روانپزشکی امین آباد، استفاده از شوک الکتریکی و ضرب و شتم این فعال حقوق بشر توسط سربازان سازمان زندان‌ها خبر داده است. به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، سعید دهقان، وکیل و از همکاران پیام درفشان، وکیل و فعال حقوق بشر با انتشار یادداشتی در صفحه شخصی خود جزییات بیشتری در خصوص بازداشت وی مطرح کرده است.

آقای دهقان در این یادداشت از بازداشت پیام درفشان با حضور ۱۷ مامور امنیتی در دفتر کار او و انتقالش به یکی از خانه‌های امن و سپس به سلول انفرادی فاقد امکانات بازداشتگاه دو الف و تزریق دارویی نامعلوم و بروز تشنج در این وکیل دادگستری خبر داده و جزئیاتی از آن ارائه کرده که در ادامه می آید:

«پیام درفشان فقط یک فعال حقوق بشر عادی نبود، او دبیر کمیسیون حمایت از وکلای کانون وکلا بود که وظیفه‌اش حمایت از وکلایی است که با مشکلات قضایی و امنیتی مواجه می‌شوند. ۱۸ خرداد پارسال ۱۷مامور امنیتی به دفتر وکالت پیام درفشان در تهران یورش بردند و با تجسس کامل دفتر و ضبط کامپیوترهای دفتر و پرونده‌های موکلین او، عملاً حوزه وکالتی‌اش از جمله صیانت از حقوق موکلین را نقض کردند. تاکید بازجوهای اطلاعات سپاه از بدو ورود به دفترش این بود که چرا وکالتِ کاووس سید امامی را پذیرفت! در ادامه نیز در بازجویی‌ها بیشترین زمان و فشار به آن اختصاص پیدا کرد.

علاوه بر انتقال این وکیل حقوق بشری با چشم‌بند به یکی از خانه‌های امنیتی و نه بازداشتگاه قانونی و ممنوعیت حق تماس و اطلاع به خانواده و وکلا، نگهداری او‌ نیز در اتاقی کاملا تاریک و فاقد پنجره در فصل تابستان، نشانه‌ی آغاز پروژه تخریب با حداکثر فشار روانی و جسمانی بود. انتقال به سلولی در بند ٢الف سپاه با لامپ‌های پرنور همیشه روشن در سقف و صدای بلند ۳هواکش و توالت کثیفی که بوی بسیار متعفن آن به خاطر تنگی فضا چند برابر به مشام می‌رسید و انجام بازجویی‌های طولانی برخلاف موضوع پرونده که علت آن نشر اکاذیب طی مصاحبه با بی‌بی‌سی فارسی درباره وضعیت نامناسب زندان زنان شهرری بود؛ اما در مورد سایر پرونده‌های وکالتی مانند پرونده فوت مشکوک مرحوم کاووس سید امامی و همچنین چرایی انجام وکالت خانم نسرین ستوده و … . وقتی پیام درفشان در اعتراض به چراغ‌های پرنور و صدای بلند هواکش، درِ سلول را زد تا قطع شود که بتواند دقایقی بخوابد، ۳ مامور به داخل سلول آمده و یک نفر از آنها شوکر جلو آورده و آن را به نشانه تهدید زد و عنوان کردند اگر یک مرتبه دیگر بر درِ سلول بزنی با تو برخورد دیگر خواهد شد!

در ادامه، دیگر بر درِ سلول نزد، اما همان ۳نفر آمدند و او را به بخشی از بند ۲ الف بردند که بهداری زندان نبود و با حالت تمسخر و رعب‌انگیز گفتند آمپولی به تو میزنیم تا راحت بخوابی! در مقابل اعتراض و ‌مقاومت پیام درفشان برابر آمپول، گفتند تشخیص با تو نیست و ما مسخره تو نیستیم و پس از تزریق آمپول به سلول منتقل شده که خوابش می‌برد اما دچار رعشه در خواب می‌شود و زبان بین دندان‌ها قرار گرفته و با شدتی گاز گرفته می‌شود که نیمی از آن قطع شده و در همان وضعیت مجددا دچار بیهوشی شده و خونریزی شدید موجب می‌شود خون در حلق‌اش بریزد و تمام لباسهایش خون‌آلود شود.

صبح روز بعد با آمبولانس به بیمارستان بقیه‌الله منتقل و ابتدا زبانش جراحی می‌شود و به علت رعشه و آشفتگی و اختلال در ادراک محیط، در بخش مغز و اعصاب بستری می‌شود. در تمام این مدت، به خانواده نگران و وکلا که در دادسرای اوین مستمر حاضر می‌شدند هیچ اطلاعی توسط بازپرس داده نمی‌شود. در حالیکه پزشکان مشغول تشخیص و درمان ضایعه به علت تزریق آمپول بودند، مامورین اطلاعات سپاه به بیمارستان مراجعه کردند و گفتند بازپرس با تبدیل قرار بازداشت به وثیقه موافقت کرده و باید به دادسرا برویم اما بیمارستان اجازه ترخیص نمی‌دهد مگر اینکه خودت کتبا مسئولیت را بر عهده بگیری پیام درفشان رضایت خود را به ترخیص مکتوب می‌کند اما مامورین او را در عقب خودرویی آهنی فاقد هرگونه پنجره، آنهم در گرمای طاقت‌فرسای تیرماه به مدت طولانی قرار دادند که با خونابه مستمر همراه شده و دستمالی هم دیگر برای پاک کردن وجود نداشت! او پس از پیاده شدن متوجه شد که در حیاط دادگاه انقلاب آورده شده نه دادسرای اوین برای تبدیل قرار بازداشت!

برای اینکه همکارانش او را با این وضعیت نبینند، با وجود بیماری شدید، از درب پشتی دادگاه بدون آسانسور، نزد قاضی مقیسه می‌برند؛ آنهم به بهانه رسیدگی به اعتراض به قرار بازداشت! پیام درفشان در حالی نزد قاضی مقیسه برده شده و برخورد هتاکانه و فریادهای توهین‌آمیز او را همزمان با نیشخند بازجوها تحمل کرده که به علت تورم شدید محل بخیه زبان و ریختن خونابه، از پاسخگویی و دفاع از خود ناتوان بوده و یک طرفه مورد حمله و توهین و فریادهای قاضی مقیسه قرار می‌گرفت! پس از این اقدام، بجای بازگرداندن به بیمارستان جهت درمان، او را با وجود بخیه تازه زبان و تورم شدید که موجب عدم امکان جویدن و خوردن غذا می‌شد و با وجود نیاز به مراقبت تخصصی برای اینکه مجددا دچار رعشه نشود، حتی به بهداری زندان هم نبردند و به بند عمومی زندان اوین منتقل کردند!

پس از دچار شدن پیام درفشان به رعشه، او را به جای بیمارستان تخصصی، با زدن پابند و دستبند به بیمارستان رازی امین‌آباد (مختص بیماران روانی) منتقل کردند! در آنجا به او شوک‌های الکتریکی می‌دهند که علاوه بر تشدید بیماری، به سیستم مغزی وی آسیب جدی وارد شده و دچار عدم هوشیاری می‌شود! وقتی خانواده و وکلا از طریق زندانیان سیاسی اوین، موفق به پیدا کردنش می‌شوند، علاوه بر مواجهه با وضعیت جسمانی وخیم او، متوجه می‌شوند که بخاطر اعتراضش به پابند و دستبندی که سبب زجر مستمر وی شده بود، به تشویق دو تن از بهیاران، مورد ضرب و شتم سربازان سازمان زندان‌ها قرار می‌گرفت!

با وجود عدم اعزام از طرف زندان و عدم حضور در دادگاه، او به صورت غیابی توسط قاضی افشاری محاکمه و به ۲/۵سال حبس و ۲سال محرومیت از وکالت محکوم‌ شد که با تایید در تجدیدنظر قطعی شد. با وجود بیماری شدید، با تبدیل قرار بازداشت او موافقت نکردند و مستمراً تا صدور حکم قطعی، محبوس بود! با تلاش خانواده (پرداخت پول به پزشک بیمارستان) و‌ جلب موافقت پزشک و راهنمایی مددکار مستقر در بیمارستان -که کمک کرد تا مکتوب کند بهبود یافته و خواهان بازگشت به زندان است- توانست از وضعیتی که قطعاً وی را دچار سرنوشت مرحوم بهنام محجوبی می‌کرد خلاص شود و به زندان اوین بازگشت در مدت اخیر در زندان، به علت مراقبت‌های انسانی زندانیان سیاسی بند ۴ اوین بهبود نسبی پیدا کرد.

سپس با تلاش خانواده و وکلا، پس از حکم قطعی، چند روز به مرخصی آمده که بنا به نظر پزشکی قانونی مبنی بر درخواست تعویق صدور حکم به علت نیاز به معالجات پزشکی تخصصی، به مرخصی استعلاجی آمده که تمدید شده و پس از سپری شدن یک‌سوم مجازات حبس، با آزادی مشروط اکنون بیرون از زندان، مشغول تکمیل روند درمانی خود است. به نظر می‌رسد، آسیب زدن عمدی به زبانِ پیام درفشان به عنوان یک وکیل حقوق بشری که زبان گویای بی‌پناهان بود، پیام معناداری است که حکومت قصد دارد به ملت بدهد!» پیام درفشان در تاریخ ۱۹ خرداد ۱۳۹۹ توسط نیروهای امنیتی در دفتر کار خود بازداشت و در مکان نامعلومی مورد بازجویی قرار گرفت، آقای درفشان نهایتا اوایل تیرماه و با پایان مرحله بازجویی به قرنطینه بند ۴ زندان اوین منتقل شد. جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات پیام درفشان، روز دوشنبه ۱۶ تیرماه ۱۳۹۹ در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ایمان افشاری برگزار شد. آقای درفشان به دلیل بیماری و ادامه درمان در جلسه دادگاه حضور نداشت. آقای درفشان نهایتا توسط توسط این شعبه از بابت اتهام “اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور” تبرئه و از بابت اتهامات “فعالیت تبلیغی علیه نظام، نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی و حمل افشانه و شوکر غیر مجاز” به ۲ سال و شش ماه حبس تعزیری محکوم شد. این حکم نهایتا توسط دادگاه تجدیدنظر استان تهران عینا تایید شد. این حکم مطابق قانون جدید کاهش مجازات حبس به ۲ سال حبس تعزیری تقلیل یافت. او پس از حکم قطعی، به مرخصی اعزام شد و پس از سپری شدن یک‌سوم مجازات حبس، با آزادی مشروط اکنون بیرون از زندان، مشغول تکمیل روند درمانی خود است. پیام درفشان پیشتر نیز در پرونده‌ای دیگر توسط شعبه اول دادگاه انقلاب کرج از بابت اتهام “توهین به رهبری” به ۲ سال حبس تعزیری و ۲ سال محرومیت از وکالت محکوم شد و این حکم در مرحله تجدید نظر به ۱ سال حبس و ۲ سال محرومیت از وکالت کاهش پیدا کرد. این محکومیت به مدت ۲ سال به حالت تعلیق در آمده است. با قطعی شدن حکم آقای درفشان در پرونده جدید، مشخص نیست که محکومیت وی در این پرونده نیز اجرا خواهد شد یا خیر.

پیام درفشان، تاکنون وکالت بسیاری از زندانیان سیاسی و عقیدتی ازجمله محمد نجفی، ویدا موحد، نسرین ستوده، خانواده کاووس سیدامامی، فاطمه خویشوند (سحر تبر)، سکینه پروانه و شماری از بازداشت‌شدگان اعتراضات آبان ۹۸ را برعهده داشته است.

ریچارد وی ریوز دستیار ارشد آموزش در مؤسسه‌ی بروکینگز است، و سرپرستی مؤسسه‌ی ابتکاری آینده‌ی طبقه‌ی متوسط را بر عهده دارد و در اداره کردن مرکزی برای کودکان و خانواده‌ها نیز سهیم است. مقالات او از جمله در «آتلانتیک»، «نشنال اَفِرز»، و «نیویورک تایمز» منتشر می‌شود. عنوان کتاب اخیر او محتکران رؤیا (2017) است. او در واشنگتن دی‌سی زندگی می‌کند. آنچه خواندید برگردان این نوشته با عنوان اصلیِ زیر است:

دلنوشته‌ای برای اعدام‌شده‌ها

  شب، هنوز تموم نشده بود… طناب‌ها آویزون بودن و باد، بوی ترس می‌آورد. نه از قاتل، نه از جنایت، بلکه از حکمی که عادت شده. در این سرزمین، مرگ ...